خانه علم

خانه علم ، سایتی برای همگان

خانه علم

خانه علم ، سایتی برای همگان

علائم نگارشی در ادبیات فارسی

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ

  اولین هدف  استفاده از علایم نگارشی نشان دادن روابط منطقی پیوند دهندۀ اجزای جمله و همچنین درک نظم، اتصال و انفصال افکار و منظور نویسنده است. دومین هدف استفاده از علایم نگارشی به منظور رساندن منظور و انتقال معنی از زبان گفتار به نوشتاراست.

این نشانه‌ها عبارتند از:

۱- نقطه (.):در پایان همۀ جمله‌ها به جز جمله‌های پرسشی و تعجّبی می آید. نقطه علامت مکث کامل می باشد. مثال: هوا ابری است.

۲- ویرگول (،)

الف) میان جمله‌های مستقل که در مجموع جملۀ کامل می‌سازند:مثال:او با تلاش زیادی که کرد، به مقصود رسید.

ب) پس از منادا. مثال: خدایا، مرا عفو کن.

ج) هر جا واژه یا عبارتی به عنوان بدل در ضمن جمله یا عبارتی دیگر آورده شود. مثال:اخوان ثالث، شاعر معاصر، سراینده‌ی شعر معروف «خوان هشتم» است.

د) بین واژه‌های همپایه به جای «و» می‌آید: مثال:فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ از بزرگان شعر فارسی هستند.

ه) بین دو واژه که ممکن است خواننده آنها را با کسرۀ اضافه بخواند. مثال:مادر، حسن را به سوی خود خواند.

و) به جای مکث کوتاه در جمله. مثال:اگر شب‌ها همه قدر بودی، شب قدر بی‌قدر بودی.

 ۳- دو نقطه (:)

الف) قبل از نقل قول.مثال:صاحب‌نظران آموزشی می‌گویند:«شرط درست نوشتن، درست فهمیدن است»

ب) هنگام برشمردن اجزای یک چیز.مثال:اساس نگارش خوب، دانستن و رعایت چند نکته است: چشم باز، گوش شنوا، دقت و ...

ج) مقابل واژه‌هایی که می‌خواهیم آنها را معنی کنیم.مثال:حلیت:پیرایه

 ۴- سؤال (؟)

الف) در پایان جمله‌های پرسشی. مثال:آیا تاکنون فکر کرده‌اید که هزاران مادّۀ نگارشی پیش روی شماست؟

ب) برای نشان دادن مفهوم تردید. مثال:وفات حافظ در سال ۷۲۱ (؟) اتَفاق افتاد.

ج) برای نشان دادن مفهوم استهزا. مثال:او نابغه (؟) است.

 ۵- علامت عاطفه (!)

الف) در پایان جمله‌های تعجّبی، تأکیدی، عاطفی. مثال:عجب روزگاری است!

ب) پس از اصوات. مثال:هان! ای دل عبرت بین.

 ۶- گیومه («»)

الف) سخنی که به طور مستقیم از جایی یا کسی نقل می‌شود. مثال:پیامبر فرمودند: «طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است».

ب) اسامی و عناوین و اصطلاحات علمی یا فنّی (فقط بار اوّل). مثال:«فضاسازی» در آغاز، میانه یا پایان نوشته نقش مهمّی ایفا می‌کند.

 ۷- نقطه ویرگول (؛)

الف) برای جدا کردن جمله‌هایی که از جهت ساختمان و مفهوم مستقل به نظر می‌رسند ولی در یک عبارت طولانی، با یکدیگر بستگی معنایی دارند. مثال:برای نگارش گزارش خوب باید فکر کرد؛ منابع را جمع‌آوری کرد؛ فهرست‌ها را تنظیم کرد و ...

ب) در بیان توضیح و مثال پیش از واژه‌های مثلاً، فرضاً، یعنی و ... مثال:صور خیال؛ یعنی کاربرد عناصر و آرایه‌های خیال‌انگیزمثل استعاره، تشبیه و ...

 ۸- خطّ فاصله (-)

الف) برای جدا کردن جمله‌ی معترضه.مثال:حافظ شیرازی - که او را لسان‌الغیب نامیده‌اند - قرآن را با چهارده روایت در حفظ داشت.

ب) هنگامی که دو واژه بر روی هم دو جنبۀ مختلف از یک منظور را نشان دهند.مثال:مباحث هنری-ادبی، نزدیکی و قرابت خاصّی دارند.

ج)  به معنی «تا» و «به» برای بیان فاصله‌های زمانی و مکانی:

مثال۱:قطار تهران-مشهد، وارد ایستگاه شد.

مثال۲:حتی گروه‌های سنی ۱۳-۷ سال هم می‌توانند از گلستان به خوبی استفاده کنند.

د) در مکالمه بین اشخاص داستان‌ها یا نمایشنامه‌ها یا ذکر مکالمات تلفنی، در ابتدای جمله و از سر سطر به جای نام گوینده.مثال:    - در قبال امیر تعظیم کن.

                                               - ساکت شو!

ه) هرگاه کلمه ای در آخر سطر نگنجد با گذاشتن این علامت ادامه ی کلمه را در سطر بعد می نویسیم.

 ۹- سه نقطه (...)

الف) برای نشان دادن واژه‌های محذوف یا ادامه‌دار: مثال:گزارش انواعی دارد: ورزشی، سیاسی، خبری، هنری، فرهنگی، ...

ب) سخن ناتمام: مثال:شما... شما... زبانم لال...

ج) برای نشان دادن کشش در گفتار: مثال:سقف هر...ی ریخت. آها...ی حسین کجایی؟

د) افتادگی واژه یا واژه‌ها از یک نسخه‌ی خطی یا کتیبه.

۱۰- قلاب(کروشه) ([])

الف) مطالبی که جزو اصل کلام نباشند: مثال:معلّم به کلاس وارد شد [ابراز احساسات دانش‌آموزان] و بر جایش نشست.

ب) در تصحیح متون قدیمی واژه‌های الحاقی با توضیحات احتمالی در قلاب گذاشته می‌شوند:

مثال:گفت: من مردی طرّارم، [تو] این زر به من امانت دادی.

ج) دستورهای اجرایی در نمایش‌نامه‌ها: مثال:- حسین [با قیافه‌ی جدی]: آیا اکنون حاضری به این سفر بیایی؟

۱۱- کمانک [()]

الف) معنی و معادل یک واژه: مثال:زبان معیار (استاندارد) زبان ملّی ما است.

ب) توضیح بیشتر: مثال:آثار سعید نفیسی سه گروه است: یکی تصحیح (قابوسنامه، غزلیّات عطّار، سیرالعباد...) دوّم تحقیقات ادبی (شرح آثار رودکی، نظامی، خواجو...) سوّم ترجمه‌ها (نمونه آثار پوشکین، ایلیاد و...)

ج) ذکر تاریخ، شهرت، تخلص، نام سابق و ... مثال:شهر همدان (هگمتانه) در طول تاریخ بارها پایتخت بوده‌است.

 ۱۲- ممیّز( / )

الف) برای جدا کردن مصراع‌های یک شعر:

مثال:خانه‌ی دوست کجاست/ در فلق بود که پرسید سوار/ آسمان مکثی کرد

نکته: برای نوشتن تاریخ بهتر است به صورت ۱۲ تیر ۱۳۷۶ عمل کنید و نه به صورت ۱۲/۴/۱۳۷۶.

 ۱۳- تساوی (=)

الف) برای نشان دادن تساوی میان دو مطلب: مثال:توانا بود هر که دانا بود = هر که داناست، تواناست.

   ارائه شده از سایت خانه علم....با تشکر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۹
محراب شادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی